کریسمس مبارک

ساخت وبلاگ
#کریسمس مبارک ...

انگار همین دیروز بود...

چهار سال گذشت 

وقتی ارمنستان بودم

یه ماه بود که ازت خبر نداشتم 

حال م گرفته بود 

یادت ه فیسبوک درست کردم توی هتل ارمنستان 

که ببینیم 

که از حال م با خبر باشی 

یادم ه اولین بار که زدم بیرون کلی توی برف ها پیاده روی کردم 

حالم بد بود می خواستم آروم بشم 

پیش خودم می گفتم نفس م کجاست 

گرسنه ام بود یه دونه نون گرفتم 

خالی خالی خوردم 

زبانشونم بلد نبودم 

می خواستم برم سفارت امریکا را پیدا کنم 

یادم ه یه مشتی شکلات  کیت کت و یه دونه نون دیگه دستم بود 

گفتم بگذار با اتوبوس برم ارزون بشه 

وقت که دارم 

جای نشستن نبود 

وایساده بودم 

یه زن نیمه جوون

واقعا اصلا الان صورتش یادم نمیاد 

با علامت گفت نان و بده دست من 

من متوجه منظورش نشدم 

خیال کردم مثلا کمک می خواهد کنه چون وایسادم ان نشسته بود 

گفتم دیگه خارج ه اینجا :)))))))))) مردم خیلی به فکر هم ن 

یه مدت نگذشت جای خالی برای منم پیدا شد 

حالا همش تو این فکر بودم این نره وسط راه 

برای همون نون م کلی پول داده بودم 

تا رسیدیم آخرین ایستگاه 

زبان انگلیسی که هیچی 

احساس کردم میخواهد کمکم کنه

منم گفتم می خوام برم سفارت 

گفت بیا بریم از تاکسی ها بپرسیم ان ها انگلیسی می دونند 

به تاکسی گفتم ان م امد 

برام سوال بود چرا این امد دیگه 

گفتم حتما خونه اش همون مسیر بوده 

یادم ه ان جلو نشسته بود من عقب 

تا رسیدیم به سفارت 

پول دادم 

اه ان م پیاده شد 

سفارت که نمی شد بری داخلش 

بیرون م برف دما منفی بود 

واقعا مونده بودم چه کار کنم 

بعد وسط برف ها بنی بشر م پر نمی زد 

یادم نمیاد دقیقا چی شد 

یه جوری بهش گفتم می خوام برم هتل 

ادرس هتل ا بهش گفتم

گفت بیا بریم 

من م مونده بودم این چرا ول کن نیست

کپل علی ت  وگرفت  :(((((((

رفتیم ان ور خیابون 

منتظر تاکسی 

من یه کم ترسیدم 

سوار تاکسی شدیم 

اینبار من جلو نشستم ان عقب 

رسیدیم به هتل 

پیاده شد :(

توی راه بهش فکر کرده بودم 

که اگر گیر بهم داد برخورد کنم 

واااااای ول کن نبود 

یه جورایی داشت می گفت من ا نمی خواهی دعوت کنی 

من دم در هتل میخ کوب شدم تکون نخوردم 

هی تشکر کردم که بره 

نمی رفت 

شماره تلفنشون ا روی کاغذ نوشت 

مثلا یه جوری می خواست بگه من کمک تو کردم باید دعوت م کنی 

ولی خب منظورش فراتر بود 

یکدفعه ای به ذهنم امد بگم همسرم توی هتل ه 

چه خوب به ذهن م امد البته توی راه م بهش فکر کرده بودم 

رفتش 

ولی باز با دستش می گفت بهم کال بزن 

باور کن لباس ام و عوض نکرده بودم بهم پیام دادی 

تو بهم نه گفته بودی 

ولی من باور نداشتم 

واااای 

چقدر احساس کردم خدا نازم کرد

مثل اینکه آروم امد بوسم کرد وقتی بهم پیام دادی 

تا سفارت دیگه بیرون نرفتم :)))))

یادم ه شهر و برای کریسمس داشتند چراغونی می کردند 

خیلی از خارج داشت بدم میومد 

پیش خودم می گفتم خارج چقدر جای بدی ه :)))

آمریکا خیلی فرق می کرد هیچ خاطره ی بدی اینجا ندارم 

چه اینجا 

چه هرجای دنیا باشم 

قلبم یه جایی توی ایران 

پیش یه دختر ناز نازوی ماهِ

یادم یه قلب کوچولو خریدم دادمش به مامان م

گفتم النازی یه روز میاد 

بهش بدین لطفا 

#علی 

12/25/2017

#علی 

Image result for ‫کریسمس 2018‬‎

#نی نی ......
ما را در سایت #نی نی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : lovelyangel2 بازدید : 96 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1396 ساعت: 6:19