#خاطره بازی ... هیچ وقت آن روز یادم نمیره داشتم به نفس م فکر می کردم نمی دونم چقدر من و می شناختی ان موقع آروم اروم راه افتادم به سمت آزمایشگاه م ق همون ازمایشگاهی که توی دپارتمان علوم بود تو فکر تو بود مثل همیشه راه می رفتم تا اروم بگیرم مثل لحظه هایی که اب می خوردم یه عالم ه بطری اب معدنی خیالت م باعث سلامتی میشه عشق که واقعی میشه هیچ وقت تب ش ادم ا بد راه نمیکنه وقتی رسیدم به ازمایشگاه وااااااااااااای خواب م میدیم باورم نمیشد ماه م انجا بود یادت برام ان قایق کوچولوی شیشه ای را گرفتی بهم دادی یه بار تو ازمایش شکست خیلی غصه خوردم اگر نشکسته بود ان م همرام بود خودم دلداری دادم خوذم ا آینده همه زندگی م مال ان جونم به فدات نفسی م الهی آمین #علی 12/12/2017 #علی , ...ادامه مطلب